چرا من دلواپسم!
بعضی ها عوامانه به ما خرده می گیرند که چرا شماها گیر داده اید به بحث هسته ای؟
مگر اختلاس و دزدی و فساد و بد حجابی و بی کاری و... مشکلات این مملکت نیستند که شما نسبت به آنها دلواپس نیستید؟
و سپس نتیجه گیری می کنند که ما کاسب تحریمیم و از قِبل این دلواپسی چیزی گیرمان می آید یا حداقل می خواهیم دولت را تخریب کنیم تا حزب مورد علاقه ی ما در دوره ی بعد بر سرکار آید!
اما من از طرف همه ی دلواپسان سخن نمی گویم، چراکه خیلی بعید نیست، بعضی از آنها کاسب تحریم باشند و مخرب دولت به نفع منافع حزبی خود.
البته بگذریم که آقای عزیز ما هم در این دوسال ده ها برابر بحث فساد مالی بر روی بحث هسته ای تمرکز کرده است و این نشانگر اهمیت این مساله است.
من از طرف خودم حرف می زنم!
البته اگر برای دانشجو حق حرف زدن قائل باشیم...
اگر من بر روی مسأله ی هسته ای تمرکز کرده ام، تنها دلیلش این نیست که تیم مذاکره کننده خطوط قرمز رهبری را به طور آشکار نقض کرده است و با بی شرمی تمام ادعا می کند که رعایت کرده اند.
تنها دلیلش این نیست که با اعطای حق نظارت های غیر متعارف و فراتر از ان پی تی، به دشمنان این ملت حق بازدید از همه ی تاسیسات(حتی نظامی) داده شده است و این یعنی تهدید امنیت ملی به طور رسمی و قانونی و زیر سوال بردن عزت ملی!
تنها دلیلش این نیست که امید واهی به ملت می دهند و آنها را به برداشته شدن تحریم ها امیدوار می کنند حال آنکه، این سخنان جز خیالی پوچ نیست و هیچگاه دشمن تنها ابزار فشار خود را بر نمی دارد و در توافق نامه هم با آوردن قید پس از راستی آزمایی آژانس، آب پاکی را بردستان کسانی می ریزد که عملکرد آژانس را خوب می شناسند.
دلیل اصلی تمرکز من بر بحث هسته ای هیچ یک از موارد فوق نیست، اگرچه همه مهم اند.
اگر دوستان به سخنان اخیر حضرات آقایان گوش کرده باشند، یک نکته ی دیگری مورد تاکیدشان است که آن، بسیار خطرناک است، مضمون سخنان ایشان به شرح زیر است:
جناب هاشمی رفسنجانی: «باز شدن سفارت خانه ی آمریکا، محال نیست» ، «امام موافق برداشته شدن شعار مرگ بر آمریکا بودند»
جناب روحانی: «ما می خواهیم بر بام قله ی تعامل سازنده با جهان(شما بخوانید کدخدا) بایستیم.»
جناب ظریف: «این توافق نامه سقف تعاملات نیست بلکه پایه و اساس آن است»
در حالی که اگر به مضمون سخنرانی های حضرت آقا در این دوسال و نیم گذشته گوش دهید، مهم ترین موضوع سخنرانی ایشان، شناخت دشمن (شما بخوانید آمریکا) و مبارزه با آن است.
آخرین بار هم در همین دیدار با دانشجویان بود: «خودتان را برای مبارزه با استکبار آماده کنید»
خلاصه ی کلام اینکه آقایان دست به یکی کرده اند تا کاری را که از اول انقلاب در پی آن بودند تا انجام دهند(یعنی تعامل سازنده با کدخدا) و امام به آنها اجازه ندادند و البته آنها نا امید نشده و به کار خود ادامه می دادند(ماجرای مک فارلین و آزای گروگانهای آمریکایی در لبنان و... نمونه های آشکار آن است)، الان می خواهند هدف خود را به سرانجام برسانند.
تعامل سازنده با آمریکا هم ممکن نیست مگر اینکه ارزشهای آنها را قبول کنیم!
این کلام خداست که می فرماید: «لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم؛ بقره،120»
از شما راضی نمی شوند مگر اینکه از سبک زندگی آنها پیروی کنید.
و این یعنی رها کردن و کنار گذاشتن همه ی اصول اسلامی و میمون وار مقلد غرب شدن!
یعنی کنار گذاشتن اسلام به عنوان الگوی انسانی پیشرفت و سعادت و جایگزین کردن الگوی حیوانی غرب بر اساس منافع مادی شخصی
تعامل سازنده با کدخدا در مراتب بعدی یعنی:
یعنی دست کشیدن از حمایت مظلومین لبنان و فلسطین و یمن و بحرین و...
یعنی سکوت در برابر جنایات عربستان سعودی و صهیونیست ها
یعنی عدم حمایت از حزب الله لبنان و انصارالله یمن
تامین آزادی های غربی و حقوق بشر آمریکایی
در یک کلام یعنی حاکمیت سکولاریسم و اومانیسم به جای حاکمیت الهی
اگر در این مرحله صنعت هسته ای فدای جلب اعتماد کدخدا شد، حرفی نیست، اما من نگرانم که هزینه ی این تعامل سازنده، کنار گذاشتن آرمانهای امام عزیز و شهدای گرانقدر باشد.
لذا دوستان عزیزم!
اگر من دلواپسم نه اینکه دلواپس فساد اقتصادی نباشم بلکه به خاطر اهمیت ایدئولوژیک بحث مذاکرات است که این تعامل سازنده، خدای ناکرده در غفلت و بی خبری ما به ناکجا آباد کشیده شود.
والسلام