رشد کاریکاتوری در دانشگاه مرجع!
یکی از ویژگی های انسان موفق چندبعدی بودن اوست. آدم تک بعدی مثل یک کاریکاتور می ماند که اجزای بدنش نامتعادل رشد کرده اند. من بعضی از دانشجوهای دانشگاه امام صادق علیه السلام را به مثابه ی کاریکاتوری می بینم که یکی دوتا از استعدادهای خود را شکوفا کرده و بقیه را آک بند برای روز مبادا نگه داری می کنند.
اما ریشه ی این رشد کاریکاتوری کجاست؟
به نظر حقیر ریشه ی رشد نامتعادل و کاریکاتوری بعضی از دانشجویان این دانشگاه بر می گردد به نوع نگاهی که به دانشگاه دارند. اینکه ما با چه عینکی به دانشگاه نگاه کنیم در استفاده ی ما از فضای دانشگاه و بالتبع رشد و تربیت ما مؤثر است.
با چه عینک هایی می شود به دانشگاه امام صادق علیه السلام نگاه کرد؟
1. هتل رستوران امام صادق علیه السلام:
بعضی از رفقا دانشگاه امام صادق علیه السلام را به مثابه ی یک هتل رستورانی که جای خواب رایگان داشته و غذای خوب و ارزان قیمتی دارد و در فضای جنگل گونه ی سعادت آباد غرب واقع شده است، می بینند، لذا کارویژه ی خود را خوردن و خوابیدن و پیچاندن کلاسها و خوشگذرانی و PS بازی کردن و حلقه های معرفتی چرت و پرت گفتن و سفارش اغذیه از اژدر زاپاتا و... تعریف می کنند.
2. کلوپ ورزشی امام صادق علیه السلام:
اما عده ای دیگر که به رشته های مختلف ورزشی علاقه مند هستند، فضای دانشگاه را همچون کلوپ ورزشی مدرن و مجهزی می دانند که با دارا بودن سالن های مختلف ورزشی از استخر و ورزش های رزمی و ورزش های سنتی و مدرن و بدن سازی و... قسمت عمده ی وقت خود را صرف حضور در این مراکز ورزشی نموده و کارویژه ی خود را ساختن بدن و بزرگ کردن بازو و خوش هیکل شدن خود دانسته لذا روزانه ساعتها در این مراکز ورزشی حضور فعالانه دارند.
3. هیئت امام صادق علیه السلام:
بحمدلله با وجود هیئت های پرشوری! در شهر تهران و همچنین داخل دانشگاه که سلایق مختلف را پوشش می دهد، بعضی از دوستان خود را موظف می دانند که با حضور گرم خود در این هیئات خود را از جهت معنوی ساخته و کاستی های روحی روانی خود را جبران کرده و لذت روحی! ببرند. این گروه استدلال زیبایی هم برای اینکه هرشب ساعتها وقت خود را صرف هیئت رفتن کنند، دارند از جمله این جمله ی امام عصر علیه السلام که می فرمایند: «من صبح و شام بر جد غریبم گریه می کنم.»
این طیف از آدم ها امام حسین علیه السلام را فقط در هیئت می بینند و هیئت را هم فقط در سینه زنی خلاصه میکنند و نمی دانند که نه امام حسین علیه اسلام فقط در هیئت است و نه هیئت فقط یعنی سینه زنی. فتأمل! لذا جمله ی ولی عصر أرواحنا فداه را هم به هیئت رفتن شبانه تفسیر می کنند که البته خود هم می دانند که توجیه می کنند.
4. دارالتجاره امام صادق علیه السلام:
این دسته از دانشجویان از ابتدای ورود و حتی پیش از ورود به دانشگاه به فکر آینده ی شغلی خود بوده و رشته ای را انتخاب می کنند که درآمد بیشتری در آینده نصیبشان کند. این دسته از جانداران آرمان های دانشگاه از جمله تولید علم و تربیت اسلامی و مرجعیت علمی را از اساس پشیزی حساب نمی کنند و تنها و تنها دغدغه ی آنها پول است و اغلب نون دغدغه شان را می خورند. لذا این گروه از همان اوایل دانشگاه به جای درس خواندن و هدف قراردادن تولید علم به فکر پول درآوردن، لابی کردن با اساتید، پیداکردن شغل، آشنا شدن با گردن کلفتان دانشگاه و... هستند.
5. کانون فرهنگی امام صادق علیه السلام:
اما امان از این گروه که خود را از دماغ فیل افتاده و تنها مدافعان حریم انقلاب اسلامی تصور کرده که اگر اینها نباشند انقلاب سقوط می کند و اگر کارفرهنگی اینها نباشد، نظام سرنگون می گردد و مردم یکپارچه کافر می شوند. این دسته از آدم ها خود را وقف فعالیت های فرهنگی کرده و دانشگاه امام صادق علیه السلام را به مثابه ی کانونی فرهنگی تصور می کنند که به دلیل وجود امکانات فراوان و نام پرآوازه ای که دارد، دارای شرایط خوبی برای فعالیت های فرهنگی است. این گروه از دانشجویان روز و شب ندارند، خورد و خوراک ندارند، همش دارند جهادفرهنگی می کنند، حتی سرکلاسها هم به جای گوش دادن به حرف استاد مشغول حل و فصل معضلات فرهنگی جامعه هستند البته اگر اصلا سر کلاس بیایند! که تا پیچاندن هست چرا کلاس رفتن؟
6. دبیرستان امام صادق علیه السلام:
هستند عده ی قلیلی که هرچند وارد دانشگاه شده اند اما هنوز در فضای دبیرستان سیر می کنند. این گروه تمام هم و غم خود را نوشتن املا (نه جزوه) از حرفهای استاد و نشستن در صف اول کلاس دانسته و از ویژگی های آنها مطیع محض بودن، معتقد به آهسته بیا آهسته برو که گربه شاخت نزنه! ، راضی به وضع موجود بودن و... است. تنها دغدغه ی این دسته از آدم ها أخذ نمره ی بیست یا حداقل 19 است و برای این هدف خود از هیچ کوششی دریغ نمی کنند. این دسته از دانش آموزان به اسم دانشجو، هیچ گونه دغدغه ای غیر از درس خواندن ندارند و اساسا از کنار مشکلات جامعه با بی خیالی و بی تفاوتی عبور می کنند و بر دوش خود برای حل این مشکلات وظیفه ای احساس نمی کنند، لذا به جای دانشجو باید به آنها سیب زمینی چشم دار گفت.
اما واقعا دانشگاه امام صادق علیه السلام کجاست؟
از نظر حقیر دانشگاه امام صادق علیه السلام را باید با همه ی این عینک ها دید، منتها باید جایگاه و ارزش هرکدام از این عوامل را دانست و به آنها به اندازه ی خودشان بها داد نه بیش از اندازه و نه کمتر حد معمول.
استراحت و تفریح و ورزش کردن و کسب درآمد و هیئت رفتن و کارفرهنگی کردن و درس خواندن همگی لازم و ضروری هستند اما به اندازه ی خودشان که البته سهم آنها مساوی نیست بلکه با توجه به اهداف و آرمانی که دانشگاه برای خود دارد و بالتبع نقشی هم که ما برای خود در تحقق این اهداف قائلیم، سهم و بهای هرکدام متفاوت می شود و البته که برای هرکس هم متناسب با توانایی ها و علایق و نیازها متفاوت از دیگری است. فتأمل...
متن قشنگی بود
تنک یو