ملک مهدوی(عجل الله تعالی فرجه)

میعادگاه مهدی باوران و مهدی یاوران

ملک مهدوی(عجل الله تعالی فرجه)

میعادگاه مهدی باوران و مهدی یاوران

۰۲ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۰۶

بدون تأمل نه قبول کنیم و نه رد!

    اثبات عقلی نظریه ولایت فقیه در 8 بند

    انشا الله دوستانی که مطالعه می کنند در بند بند این استدلال تفکر کنند و اگر جایی نقدی یا اشکالی داشتند طرح کنند تا جواب داده بشه و بقیه هم استفاده کنند.

  1. انسانها نیازمند آفریده شده اند. نیاز به مسکن، غذا، محبت و صدها نیاز دیگر، زندگی اجتماعی انسان را در بر گرفته است.
  2. منابع دنیایی محدود ولی خواسته های انسان ها نامحدوداست.

انسان به طور کلی بی نهایت طلب است، پس انسانها برای رفع نیازهای خود،خواه نا خواه برای دیگران ممانعت و مزاحمت ایجاد می کنند.

  1. برای حل این مسأله به قانون احتیاج داریم، قانونی که عادلانه باشد؛ یعنی حق هر کس را به او بدهد و هر چیز را سر جای خودش بگذارد


    1. چه کسی باید قانون گذاری کند؟

    آیا انسانی که بعد از گذشت قرن ها هنوز نتوانسته است اسرار بدن جسمانی خود را کشف کند چه برسد به اسرار طبیعت و شگفتی هایی که هنوز بدان دست نیافته است، می خواهد برای همه ی جهان قانون گذاری کند؟

    یا موجودی که همه ی هستی را خلق کرده و بهتر از همه جای أشیاء و أشخاص را می داند.

    آیا انسانی که دارای قدرت و حکمت و علم و رحمت ناچیز است شایسته ی قانون گذاری است یا موجودی که علم مطلق، قدرت مطلق، رحمت مطلق، حکمت مطلق در ید با کفایت اوست؟

    عقل سلیم، قانون گذاری را شایسته ی خالق میداند نه مخلوق!

    همانطور که در ساده ترین مسائل زندگی اینگونه عمل می کند.مثلا قانون استفاده از یخچال را از خالق آن می پرسد.

    پس در یک کلام قانون باید الهی باشد.

    1. قانون نیازمند مجری است. قانون بدون اجرا به درد نمی خورد.
    2. کسی باید مجری باشد که دارای این 2 ویژگی است:

    1.عالم به قانون باشد

    2. عامل به قانون باشد

    7. اگر قانون، قانون الهی است و مجری هر قانون باید دارای 2 ویژگی فوق باشد.

    سؤال: چه کسی بیش از همه به قانون خدا آگاه است و بهتر از همه به آن عمل می کند؟

    آیا از حکمت خدا به دور نیست که قانون گذاری کند ولی قانون خود را بدون مجری رها کند.

    کسی لایق اجرای قانون یا همان حکومت داری است که

    شرط اول: دارای علم مطلق به قانون اسلام(که جامع ترین قانون الهی است از آنجا که دین اسلام دین خاتم است)

    شرط دوم: و دارای عصمت از هرگونه خطا و لغزش می باشد.

    و این فرد کسی نیست جز رسول اکرم صلی الله علیه وآله و پس از او 12 امام معصوم علیهم السلام که علم خود را از رسول اکرم گرفته اند و آگاه ترین مردم به قانون الهی هستند و از طرفی از هرگونه خطا و لغزش و گناهی و خلافی نسبت به قانون اسلام مبرا و پاک هستند.

    پس مجری قانون خدا، خلیفة الله است یعنی انبیاء عظام و ائمه اطهار علیهم السلام

    8.در زمان غیبت امام معصوم تکلیف چیست؟

    به همان دلایل ابتدایی که ذکر شد نیاز به قانون الهی برای کنترل منابع محدود و خواسته های نامحدود و رسیدن حق به حق دار و... ضرورت دارد.

    پس نیاز به قانون و مجری آن هم ضرورت دارد.

    اما حال که امام معصوم که دارای 2 ویژگی حاکم مطلوب یعنی علم مطلق و عصمت بود غایب است و جامعه انسانی، نیازمند به اجرای قانون اسلام توسط مجری شایسته حکومت داری است، عقل حکم می کند کسی حاکم شود که نزدیک ترین فرد به معصوم در این دو ویژگی باشد.

    (هرچند در سایر ویژگی ها مثل تصرفات ولایی و معنوی و دریافت وحی الهی احدی را شایسته ی قیاس با معصوم نیست ولی در مقام علم به قانون خدا و عمل به آن نزدیک ترین فرد باشد)

    یعنی اگر علم مطلق به اسلام ندارد لا اقل فقیه در دین باشد.

    و هرچند عصمت از گناه ندارد ولی لااقل عادل باشد(یعنی از انجام گناه کبیره و اصرار بر صغیره پرهیز کند)

    یعنی در زمان غیبت معصوم عقل حکم می کند فقیه عادل که نزدیک ترین فرد در این 2 ویژگی به امام معصوم است حکومت را در دست بگیرد.

    موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۰۲
    میلاد موحدیان

    نظرات (۴)

    با سلام خسته نباشید
    مطلب خوبی بود ولی بهتر نیست بجای یک نفر چند فقیه باهم کنترل و نظارت خود را بر قوانین و ... داشته باشند؟؟ 
    پاسخ:
    سلام و ادب
    برای کنترل و نظارت همون طور که شما فرمودید بهتره چند نفر باشن که میشه همون شورای نگهبان
    اما در مقام مدیریت جامعه سیستم شورایی مناسب نیست و یک نفر باید حرف آخر رو بزنه هر چند مشورت با خبرگان قبلش لازمه که در نظام جمهوری اسلامی مجمع تشخیص مصلحت نظام برای همین امر یعنی مشورت به رهبری در نظر گرفته شده. 
    ۱۴ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۳۹ علیرضا مهدویان
    سلام
    تلاش خوبی برای اثبات ولایت فقیه کردی اما چندتا ایراد به استدلالت وارد میکنم که با جواب دادنش استدلالت قوی تر بشه.

    1- این ایراد به استدلالت ضربه نمیزنه ولی باید به این نکته توجه کنیم که منابع در اختیار انسان اگر درست استفاده می‌شد، محدود نبود اما اسراف و تبذیر انسان باعث شده که نعمت الهی از بین بره و طبیعت نتونه خودش رو بازسازی کنه. بگذریم.

    2-تو استدلالت نوشتی که قانون باید الهی باشد تا بدون نقص باشد اما امروزه می‌بینیم که جوامع بسیار پیشرفت کردن و صرف قانون الهی پاسخگوی نیازهای روز جامعه نیست(قوانین فقهی اکثرا فردی بوده و کمتر به احکام اجتماعی توجه داشته‌اند.) به همین دلیل بود که هنگام نوشتن قانون اساسی ج.ا.ایران از قانون اساسی فرانسه الگو گرفتیم. حالا که قانون ما نیمه الهی و نیمه بشریه چه دلیلی داره که حتما فقیه مجری آن باشه؟ چرا یک حقوقدان عادل نتواند مجری قانون بشه؟


    3- اینکه خداوند مرجع قانون گذاری هست رو قبول داریم اما اینکه بعد از ولی معصوم، ولی فقیه مدیریت جامعه رو در دست بگیره محل اشکاله چون
    اولا ممکنه فقیهان یک عصر توانایی اداره حکومت رو نداشته باشن حالا هرچقدر هم که عادل و عالم باشن چرا باید اداره امور مردم رو به دست کسانی بسپریم که ناتوان هستن و باعث به سختی افتادن مردم میشن؟ آیا خدا راضیه که به هر قیمتی فقیهان بر جامعه حکومت کنن؟

    4-با توجه به اینکه در استدلالت گفتی که فقیه مثل امام نه عصمت داره و نه علم مطلق، بگو ببینم چجوری از استدلال ها استنباط کردی که حوزه اختیارات امام معصوم با حوزه اختیارات ولی فقیه یکیه؟ کسی که سطح پایین تری از امام معصوم قرار داره چرا باید حوزه اختیارات کسی(معصوم) رو داشته باشه که از خودش بالاتره؟ در زمان ائمه هم فقیه منصب قاضی داشته نه اینکه بیاد یه حوزه اجرایی رو دست بگیره.

    پیشنهاد:
    چون استدلالی که آوردی عقلیه تو جزئیات موضوع دچار مشکل میشیم بخاطر همین بهتره که از استدلال نقلی هم برای محکم کاری استفاده بشه. 

    ممنون
    یاعلی
    پاسخ:
    سلام و نور به محضر استاد مهدویان که اشکالات خوبی رو مطرح کردند.
    یک به یک بررسی می کنیم:
    اشکال اول:
    همون طور که فرمودید این اشکال متوجه استدلال نیست چون با توجه به میل بی نهایت طلب انسان تزاحم در دسترسی به امکانات موجود، خواه نا خواه به وجود میاد.
    اشکال دوم:
    جوامع غربی در کنار پیشرفت های ظاهری نتوانستند آسایش و آرامش رو برای انسان  به ارمغان بیارند،افزایش خود کشی ها و نا امیدی ها نسبت به آینده ، پوچی گرایی ها ، رو آوردن به عرفان های کاذب و هزاران نمونه ی دیگر دلایلی است که تمدن غرب نتوانسته انسان را به سعادت حقیقی خود برساند و این چیزی است که خود متفکران غرب به آن اذعان داشته و امروز بر کسی پوشیده نیست. اضافه کنید بر این مورد آسیب های جبران ناپذیر زیست محیطی که حاصل تصرف بی رویه انسانهادر طبیعت است.
    اما در مورد قانون اسلام که مربوط به 1400 سال قبل است باید گفت ،برای اجرای قانون الهی در جامعه امروزی ساز و کار مشخص در اسلام پیش بینی شده است که همان اجتهاداست.
    یعنی جزئیات و فروعات و مستحدثات را از اصول کلی استنباط کردن که این وظیفه مجتهدان در هر زمانی است تا قانون زندگی کردن و اداره ی اجتماع را از متن دین تفقه کرده و استخراج کنند.
    اشکال سوم:
    اگر در یک زمان  فقیه عادلی وجود داشت که توانایی مدیریت کشور را نداشت اولویت با فرد مومنی است که هرچند فقیه نیست ولی عدالت او محرز است و توانایی مدیریتی جامعه هم دارد. این فرد در واقع کارگزار فقیه در امر اداره ی حکومت خواهد بود.
    اشکال چهارم:
    امام معصوم دارای چهار مقام یا مرتبه است: تعلیم و تفسیر دین ، ولایت ظاهری(حکومت) ، قضاوت ، ولایت معنوی(تصرفات ولایی)
    اگر به صورت عقلی ثابت شود که هر کدام از موارد 4 گانه ی بالا نیاز هر عصر و زمانی است و اختصاص به زمان حضور معصوم ندارد در پی آن ثابت خواهد شد که باید این وظایف توسط نزدیک ترین فرد به مقام معصوم علیه السلام پیگیری شود چون از ضروریات است.با نگاه اجمالی به 4 وظیفه فوق به این نتیجه می رسیم که 3 حوزه ی تعلیم دین و حکومت و قضاوت از نیازهای ضروری هر عصر و زمانی است و باید اجرا شود؛چه بهتر که به دست معصوم ولی اگر معصوم نبود به شکل ناقص یا ضعیف تر قابل اجراست و به قول معروف:
    آب دریا را اگر نتوان کشید             هم به قدر تشنگی باید چشید
    یا به قول برادران عرب:
    ما لا یدرک کله   لا یترک جله
    اما مقام چهارم یعنی تصرفات ولایت معنوی اختصاص به معصوم علیه السلام دارد.
    اما اینکه در زمان معصوم فقیه منصب حکومت نداشته از لحاظ تاریخی غلطه چون در زمان امیر المومنین علیه السلام افرادی مثل ابن عباس و... که فقیه طراز اول جهان اسلام بود در منصب حکومت و ولایت شهر کوفه قرار داشت و در زمان دیگر ائمه هم حکومتی به دست آنها نبود تا بخواهند والی مشخص کنند.
    ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۱۹ حسنی نگو بلا بگو
    شما میگید که قانون باید الهی باشه. خوب آیا ولی فقیه هم قوانینش با قوانین خدا یکیه؟ وقتی علمای ما در مباحث مهمی مانند توحید و نبوت و امامت اختلاف دارن پس چه جوری می تونیم بگیم هرچی ولی فقیه بگه دقیقا با حکم الهی مطابقت میکنه؟ مخصوصا در زمینه اصالت اجتماع که حتی ممکنه نظریات ولی فقیه نه تنها با قوانین الهی سازگار نباشه بلکه ضد قوانین الهی باشه. کما اینکه خیلی از قوانین رو با بهانه عدم ضدیت با دین آوردند ولی در عمل اثر اون قانون کاملا با آموزه های دینی مخالف بود. این که نشد قوانین الهی!!!
    اگه الهی بود که ما حال و روزمون خیلی خیلی بهتر از اینا بود
    پاسخ:


    سلام حسن آقای بلا

    ممنون از سوال خوبتون

    ولی فقیه مأموره که در محدوده ی قوانین الهی قانون گذاری کنه پس نباید بین قانون فقیه و اسلام دوگانگی باشه اما این که بین علما اختلاف هست عرض کردیم که آنکسی شایستگی ولایت بر جامعه را دارد که از بقیه ی فقها در امر دین عالم تر باشد و تشخیص این امر به عهده ی خود فقهاست(مجلس خبرگان)، همانطور که برای تشخیص مهندس و پزشک برتر هم از مردم نظر خواهی نمیشه بلکه از خود پزشکان و مهندسان که آشنایی کامل تری دارند سوال میشه.

    اما اینکه علما در امر فهم دین اختلاف دارند امری طبیعی است و حاصل زمان غیبت معصوم علیه السلام است.در زمان عدم ظهور امام معصوم یا باید به کلی دین را تعطیل کرد و مثل غربی ها به تجربیات بشری برای اداره ی جامعه اکتفا کرد یا اگر دین را به عنوان یگانه نسخه ی حیات بخش جامعه بشری قبول داریم باید از نزدیک ترین فرد به معصوم در علم دین برای استخراج قوانین اداره ی جامعه طبق دستورات شریعت اسلام استفاده کرد.

    به قول شاعر :

                                       آب دریا را اگر نتوان کشید                 هم به قدر تشنگی باید چشید

    اما قسمت دوم سوال شما مربوط به وضعیت فعلی ماست که از بحث ما خارجه چون ما از لحاظ نظری موضوع ولایت فقیه را بررسی کردیم.

    به همین قدر اکتفا می کنم که بله،بنده هم با شما موافقم که صرف عدم ضدیت با دین برای تصویب یک قانون کافی نیست و باید به نتیجه ی احتمالی و حتمی اون هم نظر داشت وبعد قانون را رد یا وضع کرد.

    موفق و درد مند باشید.

    رای دادن اختصاص به زمانی داره که علم یا ملاک علمی نداشته باشیم به عبارت بهتر یقین یا چیزی که جایگزین یقین هست (و وظیفه فعلی و ظاهری رو تایید می کنه) رو نداریم.
     پس شورای رهبری این اشکال بهش وارد هست که مرجع تقلید یا نظرش بر یقین استوار هست یا بر چیزی که جایگزین یقین هست و زمانی که یقین داریم، شک نداریم. پس نوبت به رای گیری و شورا نمیرسه و بر مرجع حرام هست که وقتی یقین به چیزی داره، بخواد با انتخابات و شورا تکلیف رو روشن کنه!!


    در ضمن: مقام معظم رهبری، ظاهرا برای فرار از پست سنگین و کمرشکن رهبری جامعه، نظرشون بر شورای رهبری بود تا این مسئولیت رو به دیگران واگذار کنه و خودشون همچنان به عنوان یاری وفادار و مورد اعتماد، خدمت کنند ولی دست تقدیر بر این بود که ایشون رهبر بشوند و دیگه نظر شورای رهبری رو از ایشون نشنیدیم در حالیکه هاشمی که از ابتدا مخالف سرسخت شورای رهبری بود، اواخر عمرش تغییر موضع داد و شد آنچه نباید میشد.

    مقام معظم رهبری، در واقع هیچ وقت به رهبری انفرادی حضرت امام هم اشکال نگرفتند و فقط برای رعایت تقوا و دوری از پست رهبری، به دنبال بهانه ای برای فرار از این کار سخت و پردردسر بودند.
    و من الله التوفیق

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی