چگونه علوم سیاسی اسلامی تولید کنیم؟
در ابتدا تذکر این مطلب لازم به نظر می رسد که نویسنده متن
حاضر، قصد نگارش نظرات خود را در این موضوع داشته است و از آنجا که نوشته ی حاضر
بدون کپی برداری از مطالب سایت ها و نوشته های دیگران بوده و صرفا حاصل اندک تفکر
نگارنده می باشد، طبعا از غنای علمی کافی و همچنین نثر دانشگاهی برخوردار نیست، لذا نظرات تکمیلی شما می تواند به تقویت بحث کمک کند.
اما سوال اصلی که به آن خواهیم پرداخت آن است که چگونه علوم سیاسی اسلامی تولید کنیم؟
با دو نگاه فعالانه و منفعلانه می توان به این سوال پاسخ داد:
نگاه اول: راهکار انفعالی
راهکار انفعالی بدین معنا که ما علوم سیاسی غربی کنونی را مورد مداقه قرار می دهیم و در مواردی که تعارض آشکار با مبانی دین مبین اسلام ندارد، می پذیریم و برای اتقان بیشتر، از منابع اسلامی، احادیث و آیات قرآن مرتبط با آن را پیدا می کنیم و به صورت مستند حرف غربیها و اثبات مدعای خودمان از آن استفاده کرده و هرکسی گفت که این حرفها را از کجا در آوردی می گوییم، این هم آیه و روایتش.
با این طرح بحث، فی الواقع ما در زمین بازی غرب که برای علوم سیاسی طراحی کرده است بازی می کنیم و فقط برای راحت کردن خودمان و آسودگی خاطر که مبانی اسلام را زیر پا نگذاشته ایم، ظاهر آن را اصلاح کرده، اندکی از آن را زدوده و اندکی بر آن می افزاییم و اینگونه علوم سیاسی اسلامی تولید می کنیم.
اشکال اساسی این نوع رویکرد آن است که ما بدون توجه به مبانی فکری متفکران غربی که عموما مبانی سکولاری است، به میوه کار آنها نگاه کرده و ناشیانه آنها را با عناوین اسلامی ماله کشی می کنیم و سپس به عنوان علوم سیاسی اسلامی عرضه می کنیم، حال آنکه اغلب گزاره های علوم سیاسی غربی دارای بنیادهای الحادی و غیرتوحیدی است.
صرف هماهنگی ظاهری گزاره های غربی با یک آیه قرآن یا روایت معصوم برای تایید اسلامی بودن آن گزاره کافی نیست و لازم است که اگر قرار است گزاره ای به عنوان گزاره ای اسلامی پذیرفته شود ابتدائا از مبنای صحیح اسلامی مورد تدقیق واقع شود و سپس به ظاهر آن توجه شود.
لذا در یک جمله، از نظر نگارنده، این نوع شیوه تولید علم، فی الواقع تولید علم نبوده و در واقع تغییر پوسته ظاهری علم می باشد و نه تغییر ماهوی علم که به تولید بیانجامد. البته این به معنای نفی استفاده از دستاوردها و تجارب علمی غربی نیست بلکه بحث بر سر شیوه استفاده است. این که دستاوردهای غربی ها محور باشد یا اینکه به عنوان تجارب عقل بشری به آن ها هم توجهی بشود، دو مطلب است که باید از یکدیگر تفکیک کرد.
نگاه دوم: راهکار فعالانه
در این نگاه ما تلاش میکنیم با استفاده از دو منبع عقل و نقل، ابتدا به استخراج مبانی و اصول کلی علوم سیاسی اسلامی بپردازیم به نحوی که حاصل کار ما در کنکاش عقلی، گزاره های فلسفه سیاسی اسلامی و در تحقیق در فضای نقل(قرآن کریم و سیره عترت)، تولید فقه سیاسی خواهد شد که البته تولید این دو، چون در تعامل با یکدیگر شکل می گیرد، تعارضی نخواهند داشت.
از آنجا که در نسبت عقل و دین، طیف گسترده ای از رویکردها از اخباری گری محض(اشعری) تا عقل گرایی افراطی(معتزله) وجود دارد، ما در اینجا باید بگوییم که رویکردی که بخواهد منجر به تولید فلسفه سیاسی و فقه سیاسی اسلامی بشود، قاعدتا رویکردی اخباری گرایانه نخواهد بود هرچند شیوه ی معتزله را نیز قبول نداریم، بلکه نگاه صحیح را در نظرگرفتن عقل به عنوان منبع و ابزار به صورت توامان می دانیم. یعنی عقل هم به خودی خود منبع تولید احکام است(و این نگاهی است که هرچند شعار آن داده می شود ولی کمتر مرجع تقلیدی بنابر منبع بودن عقل، حاضر به افتاء می شود) و هم البته ابزار تولید حکم(یعنی اجتهاد).
پس از استخراج اصول مبنایی علوم سیاسی اسلامی، نوبت به نظام سازی می رسد؛ یعنی با استفاده از این اصول و مبانی، باید به تدوین محتوای روابط اجتماعی کشور مبتنی بر همان اصول و مبانی، به صورت نظام مند بپردازیم. به غیر از شرط مذکور یعنی ابتنای گزاره های این نظامات اجتماعی بر مبانی و اصول استخراج شده، این نظام ها از عرصه ی سیاسی(منظور حکومتی است یعنی سیاست به معنی الاخص) گرفته تا اقتصادی و فرهنگی و... باید با دوشرط ذیل طراحی گردد:
یک: در هر نظامی، باید روابط به صورت منطقی و عاقلانه چیده شده باشد و اساسا معنای نظام هم همین است نه اینکه گزاره های صحیح ولی پراکنده و غیر مرتبط با هم و بعضا متناقض را نظام به حساب آوریم.
برای مثال در نظام اقتصادی ما با گزاره هایی مثل حرمت ربا، استحباب قرض و... مواجه هستیم اما باید متناسب با مقتضیات زمانه، ارتباط صحیح بین این گزاره ها ایجاد گردد و این نمی شود مگر با نگاه منبع گونه به عقل داشتن تا بدین وسیله کاستی های کار تکمیل شود. اگر قرار باشد فقط با چندگزاره ای که از احادیث داریم، نظام اقتصادی طراحی کنیم، این مهم هیچ وقت محقق نخواهد شد لذا نوع نگاه به عقل و استفاده منبع گونه از آن، بسیار تعیین کننده است.
دو: خود این نظامات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... باید با یکدیگر نظمی منطقی و عالمانه داشته باشند و یکی دیگری را نقض نکند.
برای مثال ما در نظام تعلیم دینی خود، ربا را به معنای هرنوع سود از پیش تعیین شده گرفته و آن را حرام به حساب می آوریم ولی در نظام اقتصادی خود، سود بانکی از پیش معین می گیریم و این دو شاید هرکدام در جای خود گزاره های صحیحی باشند (یعنی مشکل اول را ندارد) اما موجب اختلال نظام کلی می شود.
نکته ای که هرچند تکراری است اما باز لازم به تذکر است. ابتنای گزاره های این نظامات بر مبانی و اصول از پیش تولیدشده است یعنی فی الحال گام اول همان تولید این مبانی است و پس از آن طراحی نظامات اجتماعی. همچنین ملاک صحت و سقم این گزاره ها هم مطابقت آن با مبانی و اصول اساسی است.
پس از طی مراحل ابتدایی یعنی 1. تولید مبانی و اصول سیاست اسلامی و 2. طراحی نظام های اجتماعی مرتبط با هم، نوبت به مرحله نهایی می رسد یعنی:
3. ایجاد ساختارهای متناسب با نظام های طراحی شده
برای اینکه نظام های اجتماعی طراحی شده، قابلیت اجرا در سطح جامعه را پیدا کنند لازم است که ساختار های متناسب یا به بیان بهتر ابزار های تحقق هرکدام، ایجاد شود وگرنه طراحی نظام روابط اجتماعی به تنهایی کافی نیست. یعنی مثلا ساختار نظام سیاسی ما برای تحقق روابط سیاست داخلی و خارجی ما چگونه باشد، آیا نظام سه رکنی منتسکیو(یعنی مقننه و مجریه و قضائیه) جوابگوی نظام سیاسی ماست یا نیاز به یک ساختار دیگر داریم؟
اگر بخواهیم این 3مرحله را در یک مثال غربی به صورت ملموس توضیح دهیم، نمونه ی زیر، مطلوب به نظر می رسد:
1. یکی از گزاره های مرتبط با تولید مبانی و اصول: مبنای اومانیستی و بر اساس آن، اصل کسب سودحداکثری
2. یکی از گزاره های مرتبط با نظام اقتصادی غربی: گرفتن سود از پیش تعیین شده(ربا)
3. یکی از گزاره های مرتبط با ساختار اقتصادی غربی برای اخذ ربا: ایجاد بانک
از مثال بالا مشخص می شود که هر یک از این مراحل سه گانه در دل مرحله ای دیگر ایجاد می شود و طبعا تافته ی جدابافته ای نخواهد بود.
نتیجه:
با بررسی دو رویکرد فعالانه و منفعلانه به موضوع تولید علوم سیاسی اسلامی، نظر نهایی نگارنده، صحت نگاه دوم یعنی نگاه فعالانه به این موضوع بوده و برآوردی که از رویکرد منفعلانه دارد، وقوع نوعی التقاط دینی ولو به صورت ناخواسته است نه تولید علم دینی، لذا در یک نتیجه گیری کلی با توجه به مباحث فوق، رویکرد فعالانه به عرصه تولید علوم سیاسی اسلامی را نتیجه بخش تلقی کرده و این شیوه را برای سایر حوزه های علوم انسانی نیز کاربردی می داند.
وفقنا الله و إیاکم لمرضاته
مطلب خوبیه
جای کار بیشتری داره
اجرتون یا مولا