هدف ما از کار فرهنگی؛ رفع تکلیف یا انجام تکلیف...
انجام تکلیف یا رفع تکلیف؛ سخن اینجاست...
در خیابان های پایتخت قدم میزند، صحنه هایی او را آزار می دهد، حالا انگار وجدانش درد گرفته است، احساس تکلیف می کند (نه درک تکلیف). وارد دانشگاه که می شود نفس راحتی می کشد، اما انگار هنوز باری بر روی دوشش سنگینی می کند. برای رفع تکلیف (نه انجام تکلیف). تصمیم میگیرد در یکی از مجموعه های فرهنگی دانشگاه مشغول کار شود تا لااقل اینگونه عذاب وجدانش را تسلی دهد.
حالا که در یک مجموعه فرهنگی تشکیلاتی مشغول کار شده، دیگر احساس می کند که وظیفه خود را در برابر آن ناهنجاری هایی که در خیابان مشاهده کرده، انجام داده است و حالا امت اسلام مدیون زحمات اوست! و...، غافل از اینکه او با این کارش رفع تکلیف کرده نه انجام تکلیف.
حالا این حالت که نسبتا وضعیت خوبی است در برابر افرادی که برای تامین آینده شغلیشان یا کسب وجهه اجتماعی وارد فعالیت های تشکیلاتی می شوند که منشاء این دنیاست و ریشه آفت قبلی، هوی و هوس است.
اما آن کسی که با در نظر گرفتن سه عنصر علاقه و استعداد و نیاز، در پی درک تکلیف(نه احساس تکلیف) می رود، می تواند انتخابی آگاهانه داشته باشد و در طول مسیر فعالیت تشکیلاتی خود نیز فعالانه و مجاهدانه عمل کند نه منفعلانه و قاعدانه...
کسی که هدفش از ورود به مجموعه های فرهنگی تشکیلاتی، رفع تکلیف باشد، بارِ مجموعه می شود نه یار آن!
و چه زیبا قرآن کریم به کسی که خود را مخاطب قرآن قرار داده است، نهیب میزند که
قل هل ننبئکم بالأخسرین أعمالا؟؟؟
الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون أنهم یحسنون صنعا!!!!
والسلام
فرهنگ، همیان چیزی است که حاضرم جانم را برایش فدا کنم ...
خوشحال میشم وبم رو دنبال کنید